مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای گل نرگس چرا همپای آهت غربت است گریه کن لازم نداری؟ روضههایت خلوت است چشم ما کرده هوس یکبار خون گریه کند روزی این چشم بیتوفیق، اشک حسرت است یک حسین از تو رسید و عالمی آشفته شد بین روضه، بودن صاحب نفسها نعمت است نـالهات ما را عـزادار سر بر نیـزه کرد هرکجا که روضه داری اشک ما هم دعوت است گوشۀ تنهاییام دق میکنم، کی میرسی؟ اشتیاق وصل از شیرینی هم صحبت است سائل اشکـم، رفـیـق گـریههای بیکـسی بچههای فـاطمه الطافـشان بیمـنت است خرج روضه میشویم و منصب ما نوکری ست روضه خوانی نعمت است و گریه کردن خدمت است در نماز خویش هرشب روضه داری میکنم میکشد تسبیح آه و روضه خوانم تربت است غصۀ عـریانی جد غـریبت روی خـاک مـایـۀ آه تـمـام خـانـدان عـصـمـت اسـت سیـنهام بر زیر پا افـتادنش را گریه کرد تنگی پـیـراهـنم پیـراهـنش را گریه کرد |